فدای قدومت
فدای قدومت بیا ای مسافر
که مردم زهجرت توتاکی مهاجر
چه باید کنم با غم این خجالت
که من درگناهم وچشم تو ناظر
هرآنجاکه بودم به هرجاکه هستم
ندیدم تو را بودی اما تو حاظر
تو دوری زمن مردم اما کنارم
توباطن ببینی و غیر از توظاهر
نداریم جایی برای تو خالی
بود هر چه خواهیم و هرچیز دایر
شبیه پیمبر چو آیی به کعبه
بترسم که گویند هستی تو ساحر
فدای قدومت هر آنچه که دارم
قلم،کاغذم،فکرم و شعر و شاعر
[ پنج شنبه 92/4/27 ] [ 3:29 عصر ] [ محسن مقیسه ]
نظر