نشد که بوسه زنم بر تو لحظه آخر
شده چو عقده برایم بگیرمت در بر
سفید مانده فقط از تنت گلوی تو
فدای گردن ازتار موی نازکتر
حسین گفته برای تو آب خواهد خواست
ببخش شیر ندارم دهم تو را مادر
به دامنم که توانی برای گریه نبود
به روی دست پدر از چه میزنی پرپر
برای قاسم اگر جوشنی نشد پیدا
برای تو شده قنداقه ات کفن اصغر
به روی نیزه بعید است رأس تو برود
ز آن سه شعبه مگر مانده از برایت سر