صدای قافله از دور میرسد گاهی
هنوز ما نده ز داغ محرمت آهی
چه حیف رفت بهار تمام هیات ها
خدا کند که نباشد به غیر از آن ماهی
برای چشم عزادار روضه بس باشد
بریدن سر حیوان . تلظی ماهی
هزار مرتبه گشم ولی نشد پیدا
غریب و بی کس تنها تر از شما شاهی
برای شعر نمانده شبیه بی بی ها
بجز عبور و گذشتن ز قتلگه راهی
عطش اگر چه امانت بریده بود آقا
چه غم که کوثر عد نی و خون اللهی
برا ی دیدن جا پای مادرت زهرا
مدد بده که بیایم حرم سحرگاهی
دعا کنم که شوم گردوخاک شش گوشه
به گنبدت بگذارم اگر که می خواهی
تو روی عرش نشستی وشاهدم در فرش
چه جایگاه بلندی چه دست کوتاهی