سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تشنه کام

شعر

حلالم کنید

دوستان اگه خدا بخواد راهی حج تمتع هستم حلال بفرمایید

گرچه این دل با خدا لج کرده است

معصیت راه مرا کج کرده است

آن خداوند کریم از روی مهر

قسمت آلوده ای حج کرده است

عازمم سوی جمال ذوالجلال

تا شوم چون زمزمش پاک وزلال

توشه راهم دعای خیرتان

گربدی دیدی زما بنما حلال



[ یکشنبه 92/6/31 ] [ 6:13 عصر ] [ محسن مقیسه ] نظر
هوای حرم

دلم هوای حرم کرد و گریه ها کردم

دوباره با دل پر حسرتم دعا کردم

 

هوای روضه گرفتم ، هوای سینه زنی

درون خلوت خود روضه ای به پا کردم

 

درون سینه کشیدم ضریح شش گوشه

به اشک شستم و شش گوشه را طلا کردم

 

به دور قلب کشیدم حصاری از خون آب

نگر چه قتلگهی در دلم بنا کردم

 

مرا به کعبه چه حاجت که قبله ام این جاست

نمازهای گذشته همه قضا کردم

 

سلام حضرت آقا سلام اربابم

گدای هر شبه ام میل کربلا کردم



[ شنبه 92/6/2 ] [ 12:48 عصر ] [ محسن مقیسه ] نظر
عمو مجتبی

بیا که زیر لوای ظهور دم بزنیم

بیا که تیشه به هر ریشه ستم بزنیم

هنوز صحن بقی پر زخاک و خاموش است

بیا برای عمو مجتبی حرم بزنیم



[ جمعه 92/5/25 ] [ 11:31 صبح ] [ محسن مقیسه ] نظر
بیا

بدن کودک سوریه کبود است بیا

مکه و قدس همه دست یهود است بیا

دق نکردیم ببخشید شنیدیم یهود

زینت از گوش زن شیعه ربود است بیا



[ شنبه 92/5/12 ] [ 2:19 عصر ] [ محسن مقیسه ] نظر
گریه می کند

 

مسجد برای فرق دو تا گریه می کند

محراب مانده از تو جدا گریه می کند

خندد به اشک زینب تو قاتلت  ولی

بر جهل او دو چشم شما گریه می کند

یک کاسه شیر نذر شما کرده دختری

در پشت در بدون صدا گریه می کند

چاه از برای آن همه رازی که گفته ای

هر لحظه تا به روز جزا گریه می کند

از دیدن مغیره دگر می شوی خلاص

حالا حسن گرفته عزا گریه می کند

مانده ز فاطمه رخ  نیلیه او به یاد

جانت زداغ خاطره ها گریه می کند

حیف تو نیست روی زمین زندگی کنی؟

از دوریه تو عرش خدا گریه می کند

گرچه حسین گریه کند پای بسترت

چشم تو بهر کرب و بلا گریه می کند



[ سه شنبه 92/5/8 ] [ 3:47 عصر ] [ محسن مقیسه ] نظر
مادری ترین

ای مادری ترین امامان ما حسن

آی انکه نیست در کرمت انتها حسن


یا?بن الکریم عادت تو جود و فضل بود

ما را نما به عادت خود مبتلا حسن


بر دوش مصطفی وبه دامان فاطمه

بنشسته ای زکودکی از ابتدا حسن


می زد پیمبر ازلب تو بوسه هر دمی

 از بس که بوده ای به خدا دلربا حسن


ماه خدا به ماه خدا کرده ای نزول

قرآن امتحان شده ی در بلا حسن


حاتم مدام پیش شما سجده میکند

 کرده به دست پر کرمت اقتدا حسن


مانده هنوز بر جگرم رد پای تو

جانم فدای غربت بی انتهای تو


یاد مدینه کرده دلم یاد آن سفر

از کوچه های هاشمیان می کنم گذر


از کوچه ای که بسته شده راه مادری

مانند مجتبی همه دم می کنم حذر


آرام می روم به کنار در بقیع

خورشید هم خجل شده از ناله سحر

   

آهستهتر قدم بزن ای گام های من

اینجا که نیست از حرم و گنبدی خبر


اذن دخول پشت دری آهنی بخوان

بر سمت راست با دل پر خون نما نظر


یک مشت خاک سنگ سفیدی به روی آن

اینجا کریم آل نبی مانده خون جگر


خورشید زائر حرم با صفای تو

جانم فدای غربت بی انتهای تو



[ چهارشنبه 92/5/2 ] [ 4:48 عصر ] [ محسن مقیسه ] نظر
فدای قدومت

 

 

فدای قدومت بیا ای مسافر

که مردم زهجرت توتاکی مهاجر

 

چه باید کنم با غم این خجالت

که من درگناهم وچشم تو ناظر

 

هرآنجاکه بودم به هرجاکه هستم

ندیدم تو را بودی اما تو حاظر

 

تو دوری زمن مردم اما کنارم

توباطن ببینی و غیر از توظاهر

 

نداریم جایی برای تو خالی

بود هر چه خواهیم و هرچیز دایر

 

شبیه پیمبر چو آیی به کعبه

بترسم که گویند هستی تو ساحر

 

فدای قدومت هر آنچه که دارم

قلم،کاغذم،فکرم و شعر و شاعر

 

 

 



[ پنج شنبه 92/4/27 ] [ 3:29 عصر ] [ محسن مقیسه ] نظر
خلف وعده

 

دوباره سینه تنگ مرا هوایی کن

غریبه ام من اگر باتو آشنایی کن

 

نشسته کشتی صبر دلم اگر در گل

بریزآب حیاطی و ناخدایی کن

 

شکسته ام من اگر بارهادل وپشتت

ندیده گیر وبه چشمی تو دلربایی کن

 

برای آنکه زرونق رود عزیز مصر

زحسن بی حد رخساره رو نمایی کن

 

کجاست خیمه تنهایی شما آقا

برای دیدنت از دور رهنمایی کن

 

نشد که لایق سرباز بودنت باشم

لیاقتی بده و لایق گدایی کن

 

قرار دیدنمان در کنار شش گوشه

چوخلف وعده نخواهی توکربلایی کن



[ جمعه 92/4/14 ] [ 2:17 عصر ] [ محسن مقیسه ] نظر
عهد دوباره
باخود ببر مرا تواگر میروی به دور
آنجا که هست نور و نباشد به غیر نور
 
بر حرف من بخند و نگاهی دوباره کن
تکرار ماجرای سلیمان و حرف مور
 
کج میروم مواخذه ام کن به راه راست
این گله را زدره جداکن به ضرب وزور
 
بر روح مرده ام دم عیسایی ات بدم
یک فاتحه بخوان سرراهت به این قبور
 
شرمنده ام که صبر نکردم برای تو
ای آنکه صبر میشود از صبرتو صبور
 
دستم بگیر و عهد دوباره قبول کن
می مانم از برای تو تا لحظه ظهور


[ پنج شنبه 92/4/6 ] [ 6:53 عصر ] [ محسن مقیسه ] نظر

::