ای مادری ترین امامان ما حسن
آی انکه نیست در کرمت انتها حسن
یا?بن الکریم عادت تو جود و فضل بود
ما را نما به عادت خود مبتلا حسن
بر دوش مصطفی وبه دامان فاطمه
بنشسته ای زکودکی از ابتدا حسن
می زد پیمبر ازلب تو بوسه هر دمی
از بس که بوده ای به خدا دلربا حسن
ماه خدا به ماه خدا کرده ای نزول
قرآن امتحان شده ی در بلا حسن
حاتم مدام پیش شما سجده میکند
کرده به دست پر کرمت اقتدا حسن
مانده هنوز بر جگرم رد پای تو
جانم فدای غربت بی انتهای تو
یاد مدینه کرده دلم یاد آن سفر
از کوچه های هاشمیان می کنم گذر
از کوچه ای که بسته شده راه مادری
مانند مجتبی همه دم می کنم حذر
آرام می روم به کنار در بقیع
خورشید هم خجل شده از ناله سحر
آهستهتر قدم بزن ای گام های من
اینجا که نیست از حرم و گنبدی خبر
اذن دخول پشت دری آهنی بخوان
بر سمت راست با دل پر خون نما نظر
یک مشت خاک سنگ سفیدی به روی آن
اینجا کریم آل نبی مانده خون جگر
خورشید زائر حرم با صفای تو
جانم فدای غربت بی انتهای تو